لیلی قصه اش را دوباره خواند.برای هزارمین بار
و مثل هر بار لیلی قصه باز هم مرد
لیلی گریست و گفت:کاش اینگونه نبود
خدا گفت:هیچ کس جز تو قصه ات را تغییر نخواهد داد
لیلی!قصه ات را عوض کن
لیلی اما می ترسید.لیلی به مردن عادت داشت
تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود
.
.
.
خدا گفت: لیلی عشق می ورزد تا نمیرد.دنیا،لیلی زنده می خواهد
لیلی آه نیست،لیلی اشک نیست،لیلی معشوقی مرده در تلریخ نیست.لیلی زندگیست.لیلی!زندگی کن
اگر لیلی بمیرد،دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد؟چه کسی غبار اندوه رااز طاقچه های زندگی بروبد؟
چه کسی پیراهن عشق را بدوزد؟
لیلی قصه ات را دوباره بنویس
عرفان نظرآهاری
و مثل هر بار لیلی قصه باز هم مرد
لیلی گریست و گفت:کاش اینگونه نبود
خدا گفت:هیچ کس جز تو قصه ات را تغییر نخواهد داد
لیلی!قصه ات را عوض کن
لیلی اما می ترسید.لیلی به مردن عادت داشت
تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود
.
.
.
خدا گفت: لیلی عشق می ورزد تا نمیرد.دنیا،لیلی زنده می خواهد
لیلی آه نیست،لیلی اشک نیست،لیلی معشوقی مرده در تلریخ نیست.لیلی زندگیست.لیلی!زندگی کن
اگر لیلی بمیرد،دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد؟چه کسی غبار اندوه رااز طاقچه های زندگی بروبد؟
چه کسی پیراهن عشق را بدوزد؟
لیلی قصه ات را دوباره بنویس
عرفان نظرآهاری
لیلی قصه ات را دوباره بنویس ...
ReplyDeleteاین بار یادت برود که عشق هم هست.......
نه کس خاصی نیست!نوشته های عرفان نظرآهاری رو دوس دارم!
ReplyDeleteچرا کامنت هات پرید!؟این مشکل داره!یه کم!شرمنده!
ReplyDeleteآره واقعا...باید یادش بره!
ReplyDelete